پسر کوچولوی ناز من

قرار بود مثلا پستونک را از آرش بگیریم ولی آرش جون چند روز مریض شد و تب کرد و دوباره پستونکی شد اونم دوتا دوتا . . . ...

با کلی تاخیر روز پدر را به همه ی پدر ها مخصوصا بابا ی خودم و بابا ی آرش جون تبریک میگم            ...

آرش جونم چند هفته قبل که رفته بود ساوه با محمد جواد رفت پارک و کلی بازی کرد هنوزم وقتی عکس هاش رو می بینه میگه بریم شهر بازی . . .         ...

دیروز مهد کودک آرش جلسه بود قرار شد مهد رو دو زبانه کنند و شهریه رو بیشتر در هر حال من فعلا آرش رو وقتایی که شیفتم میذارم مهد شاید از چند ماه دیگه مرتب بذارمش تا یه چیزایی یاد بگیره ... خبر دیگه اینکه بابا امیر قراره یه سفر کاری بره چین ولی من خیلی راضی نیستم نمی دونم بتونم منصرفش کنم یا نه این روزا خیلی خودش رو درگیر کار کرده و من نگرانم . . . دیگه اینکه آرش دیروز همش میگفت حالم بده . . . فکر کنم سرما خورده از بس میره تو حموم آب بازی . . .

خرابکاریهای آقا آرش همچنان ادامه دارد آقا آرش یک روز صبح طبق معمول عادت به کمک کردن به مامان اسپری شیشه پاک کن رو بر میداره و دور از چشم مامان اونقدر به تلویزیون بیچاره می زنه که پنل تلویزیون میسوزه حالا قیمت تعمیرش چقدره 2میلیون و چهارصد هزار تومن بابا امیر هم گفته که یکی دیگه بخریم بهتره . . . دیگه اینکه فردا قراره بریم ساوه و به آرش جون کلی خوش بگذره ...